معنی آگین در فرهنگ عمید
۱. پشم، پنبه، پَر، و امثال آن که درون تشک، بالش، و لحاف را با آنها پر میکنند: بهر آ گینِِ چاربالش اوست / هر پَری کاین کبوتر افشاندهست (خاقانی: ۸۲).
۲. (بن مضارعِ آگنیدن) = آگنیدن
۳. پُر؛ انباشته؛ آلوده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زهرآگین، عبیرآگین، عنبرآگین، مشکآگین، رکیبش دو زرین، دو سیمین بُدی / همان هریکی گوهرآگین بُدی (فردوسی: ۶/۳۷۴).
معنی آگین در فرهنگ معین
1 – ( اِ.) پُر، انباشته . 2 – در ترکیب با کلمات به معنی آلوده ، انباشته ، اندوده می آید: زهرآگین ، گوهرآگین .