معنی آش ولاش در فرهنگ عمید
۱. [عامیانه] متلاشی؛ ازهمپاشیده.
۲. [عامیانه] مرداری که از هم پاشیده و متلاشی شده.
۳. زخم و جراحت که پر از چرک شده باشد.
۴. مضطرب؛ بسیارناراحت.
۱. [عامیانه] متلاشی؛ ازهمپاشیده.
۲. [عامیانه] مرداری که از هم پاشیده و متلاشی شده.
۳. زخم و جراحت که پر از چرک شده باشد.
۴. مضطرب؛ بسیارناراحت.