ممعنی آوردجو – فرهنگ معین و عمیدپیام غلامرضایی12 ماه قبلبدون دیدگاهفهرست مطالب Toggleمعنی آوردجو در فرهنگ عمیدمعنی آوردجو در فرهنگ معینمعنی آوردجو در فرهنگ عمید جنگجو؛ جنگاور؛ آوردخواه: جهان گشت پرگُرد آوردجوی / ز خون خاست در جای ناورد، جوی (اسدی: لغتنامه: آوردجوی).معنی آوردجو در فرهنگ معین (وَ) (ص فا.) آوردجوی ، جنگجو، جنگاور، آوردخواه .اشتراک گذارینوشته قبلمعنی آژیریدن – فرهنگ معین و عمیدآیتم بعدیمعنی اجماع – فرهنگ معین و عمیددیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند * ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.