ممعنی آمیزگاری – فرهنگ معین و عمیدپیام غلامرضایی10 ماه قبلبدون دیدگاهفهرست مطالب Toggleمعنی آمیزگاری در فرهنگ عمیدمعنی آمیزگاری در فرهنگ معینمعنی آمیزگاری در فرهنگ عمید حُسن معاشرت؛ خوشمنشی: زن خوشمنش دلنشانتر که خوب / که آمیزگاری بپوشد عیوب (سعدی۱: ۱۲۳).معنی آمیزگاری در فرهنگ معین (اِ مص .) حُسن معاشرت ، خوش اخلاقی .اشتراک گذارینوشته قبلمعنی آژیریدن – فرهنگ معین و عمیدآیتم بعدیمعنی اجماع – فرهنگ معین و عمیددیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند * ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.