ممعنی آلست – فرهنگ معین و عمیدپیام غلامرضایی1 سال قبلبدون دیدگاهفهرست مطالب Toggleمعنی آلست در فرهنگ عمیدمعنی آلست در فرهنگ معینمعنی آلست در فرهنگ عمید آلر؛ سرین؛ کفل؛ ران.معنی آلست در فرهنگ معین (لَ) ( اِ.) = آلسن : نک آلر.اشتراک گذارینوشته قبلمعنی آژیریدن – فرهنگ معین و عمیدآیتم بعدیمعنی اجماع – فرهنگ معین و عمیددیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند * ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.