معنی آستین – فرهنگ معین و عمید

معنی آستین در فرهنگ عمید

۱. قسمتی از جامه که از شانه تا مچ دست را می‌پوشاند.

۲. [قدیمی] دهانۀ خیک و مشک.

۳. [قدیمی] طریقه و راه.

* آستین افشاندن: (مصدر لازم) [قدیمی]

۱. اشاره کردن.

۲. اجازه دادن؛ رخصت دادن: به یغما ملک آستین برفشاند / وز آنجا به تعجیل مرکب براند (سعدی: ۱۰۸)

۳. پشت پا زدن؛ ترک و انکار کردن؛ فروگذاشتن.

۴. اظهار کراهت و بیزاری کردن: طمع مدار که از دامنت بدارم دست / به آستین ملالی که بر من افشانی (سعدی۲: ۵۹۷).

۵. [قدیمی] عفو؛ بذل‌وبخشش؛ اظهار محبت؛ تحسین: سخن گفت و دامان گوهر فشاند / به نطقی که شاه آستین برفشاند (سعدی۱: ۴۶).

* آستین بالا ‌زدن: (مصدر لازم)

۱. آستین برچیدن؛ آستین برزدن؛ آستین برنوشتن.

۲. [مجاز] آماده شدن برای کاری.

معنی آستین در فرهنگ معین

( اِ.) 1 – قسمتی از جامه که از شانه تا مچ دست را می پوشاند. 2 – مقدار چیزی که در آستین جا شود. 3 – طریقه ، راه . ؛ ~بالا زدن کنایه از: همت کردن ، اقدام کردن .

دیدگاهتان را بنویسید